دو سوی فاصله
آمدم
من لبِ
پنجره
آمدی
تو لبِ
پنجره
تو به من
خیرهای
مثل ماه
من به تو
خیره چون
آفتاب
تو نگاهت سلام
من نگاهم درود
فاصله
بین ما
همچنان
کوچه بود!
تاریک-روشن
در تاریک-روشنِ غروب
دریافتنش سخت است
این که صندلی گهوارهای
بیتفاوت
در انتظار استفاده شدن است
یا آن که تنها
لذت میبرد از آرامشش
پهلوی گلدان گیاه؟
تصویرگری: آناهیتا عباسی
تلافی
دیشب
چرت جاده پاره شد
از وقتنشناسی چند ماشین ناشناس
صبح
جادهی خوابزده
خمیازهای کشید
کش آمد
راه طولانی شد...